باید امشب بروم ...
من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم
هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد
هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت
من به اندازه یک ابر دلم میگیرد
وقتی از پنجره می بینم حوری
دختر بالغ همسایه
پای کمیابترین نارون روی زمین
فقه می خواند
چیزهایی هم هست لحظه هایی پر اوج
مثلا شاعره ای را دیدم
آنچنان محو تماشای فضا بود که در چشمانش
آسمان تخم گذاشت
و شبی از شب ها
مردی از من پرسید
تا طلوع انگور چند ساعت راه است ؟
باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را
که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست ...
باید امشب بروم...
من به دشت اندوه
من به باغ عرفان
من به ایوان چراغانی دانش رفتم و نترسیم از مرگ
مرگ پایان کبوتر نیست
مرگ وارونه یک زنجره نیست
.
مرگ در ذهن اقاقی جاری است.
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد.
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن میگوید.
مرگ با خوشه انگور میآید به دهان.
مرگ در حنجره سرخ – گلو میخواند.
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است.
مرگ در ذهن اقاقی جاری است.
هر کجا هستم باشم
آسمان مال من است
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است.
زندگی چیزی نیست، که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود.
زندگی جذبه دستی است که میچیند.
زندگی نوبر انجیر سیاه، در دهان گس تابستان است.
زندگی بعد درخت است به چشم حشره.
زندگی تجربه شب پره در تاریکی است.
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد.
اما افسوس باید امشب بروم
باید به تماشای همه نازنشینان خدا بشتابم
و دلم را که همه غرق به خون است به دستش بدهم
و بگویم که خدا زندگی مال من است
آسمان سرو زمین آب هوا مال من است
ولی این قلب پر از طاقت من تاب درد تو نداشت
تاب آتش تاب غم تاب امروز نداشت
آمدم تا که بگویم همه جا غرق سکوت همه شبهاپردرد
همه دلها خسته اطلسیها دلسرد
زندگی را درون باغچه درد نهان باید کرد
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد..
آه آری طاقتم تاب شده ..باید امشب بروم..
تلفیقی از اشعار استادسهراب سپهری و سروده های خودم
تقدیم به ندا و نداها که رفتنشان جاودانه شد...
یاد ندای عزیز گرامی
بسیار زیبا گل مینای عزیز
سلام مینا جان
خوندن این شعر منو به خیلی جاها بردو خیلی چیزارو یادم آورد
یه حس خوب گرفتم از خوندنش و از یاد اوری خاطره ها ی قدیمم.
کارجالبی بود
خوشحال شدم که بهم سر زدی و از محیط وبت خیلی لذت بردم
بازم از این کارا بکن و به روز شدی بی خبرم نزار.
مواظب خودت باش.
2 راه خیلی موثر برای عبور از فیلتر:
1- سعی کنید بجای نام دامین از IP آدرس سایت استفاده کنید، مثال: بجای سایت www.google.com می توانید در نوار آدرس .66.249.93.104 را بنویسید و این IP را می توانید از این دو سایت به راحتی بدست بیاورید:
Selfseo.com
www.hcidata.co.uk
از این روش تا حدود زیادی می توانید به سایت های فیلتر شده دست پیدا کنید.
2- نصب یک فیل ترشک ن خوب که با استفاده از روش بالا می توانید به سایتهایی که آن را در اختیار شما می گذارند وارد شوید. فقط مراقب ویروسی بودن آنها باشید. من خودم یکی دانلود کردم که چون ویروسی نشدم آن را در این وبلاگ گذاشتم:
http://easy-site-entering.blogsky.com/
وبلاگم آپ شد ...
جوونای ایرونی حواستون کجاست؟!
بهم سر بزن ...
خدا معشوق حقیقیه ...
عبدل ، واسطه ی عاشق شدن ...
و تو ، نقطه ی آغاز عشق من ...
به پاس لحظاتی که منو سراپا عاشقش کردی ،
هزار بار میگم ، حضورت سبز و
تولدت مبارک.
نازت بگردم مینا جان ...
سلام فرشتهء عزیزم
ممنون از این همه لطفت..
سلام
روزگار غریبی داریم اینروزها
ندا عجب ندایی سر داد که عرش را لرزاند...
بسیجی که امروز من دیدم، آن بسیجی که من می اندیشیدم نبود ..
مینا جون اجازه هست لینکت کنم و شما هم؟؟؟
خواهش می کنم دوست عزیز شما رو لینک کردم
سلام مینا جون
هردو لینک شد.بابای...
بگذار گریه کنم برای جهانی که انسانهایش زاویهدار شدهاند.
جهانی که زیستشناسان رمانتیکش سوگوار انقراض نسل دایناسورند و در حمایت از نوع خود گاو شدهاند!...
سلمان هراتی
..............
سلام وب (یعنی همون کلبه ) خیلی جالبه احساس قشنگی داری تولدتم مبارک بالا رفتن سن نشانه پیری نیست نشونه رشد تفکر زیبای توه امیدوارم همه روزات بهشت باشه کامت شیرین یه سال بزرگ شدی عزت زیاد تا بی نهایت
ممنون دوست گرامی
اسم وبلاگم آدم برفیه. خودمم مینا هستم.
سلام بازم سهراب از خوندنش لذت میبرم این از احمد شاملوه تقدیم به شما البته با اجازه بامداد
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد/
ومهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت/
روزی که دیگر درهای خانهایشان را نمی بندند وقفل افسانهایست/
وقلب برای زندگی بس است/
و من آن روز را انتظار می کشم/
حتی روزی که دیگر نباشم/ شاملو