-
مامان تا زنده ام عاشقتم..........
چهارشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1389 23:41
دیشب دوباره خوابتو دیدم. خدا می دونه چقدر باید از این کابوسا ببینم تا باورم بشه تو رفتی... نمی دونم چیکار کنم تا دلم کمی آروم بگیره.. می گن خاک سرده مامان اما واسه تو انگار هیچ سرمایی نداره! نزدیک سه ساله که رفتی اما هنوز نتونستم باور کنم که نیستی و مثل بچه هایی که تو بازار مادرشون و گم می کنن همچنان دارم زار زنان...
-
خدایا منم ستاره کن!
سهشنبه 24 فروردینماه سال 1389 08:18
زندگی اسیر مرداب لحظه ههاست و تمام بودنها به راحتی رنگ و بوی نبودنها رو گیره.. زندگی یه عاشقونه ناتموم بدون فرجامه که شاید یه روزی بفهمی آغازش از کجا بوده اما پایانش و نه هرگز نمی فهمی! زندگی نگاه خیس حسرته تو چشمای معصوم کودک یتیم و زندگی پر از شرم شکمای سیریه که دلشون واسه دستهای خالی مادرای این بچه ها نمی سوزه! دلم...
-
روزگار غریبسیت برادر.....
یکشنبه 22 فروردینماه سال 1389 03:21
ساعت ۴ بعد از ظهر خوابیدم و ساعت ۱.۳۰ شب تازه بیدار شدم! سرما هم خوردم و حالم خیلی خوب نیست. یه حس و حالهای عجیبی دارم نمی دونم دلم گرفته حالم گرفتس یا یه چیزی تو همین هواها. فقط می دونم بدخوابی خیلی بده و کل سیستم فیزیکی و روحی آدم و میریزه به هم. خیلی وقته اینجا نمی نویسم نمیدونم اصلا چه مرگم شده و چرا دستم به قلم...
-
من فقط عاشق اینم...
سهشنبه 25 اسفندماه سال 1388 09:29
من فقط عاشق اینم حرف قلبتو بدونم الکی بگم جدا شیم تو بگی که نمی تونم من فقط عاشق اینم بگی از همه بیزاری دو سه روز پیدام نشه تا ببنیم چه حالی داری من فقط عاشق اینم عمری از خدا بگیرم اینقدر زنده بمونم تا به جای تو بمیرم من فقط عاشق اینم روزایی که با تو تنهام کار و بار زندگیمو بزارم برای فردام من فقط عاشق اینم وقتی از...
-
حال و هوای این روزهای من
چهارشنبه 16 دیماه سال 1388 15:40
حال و هوای این روزهای من: خونه جدید.. نگرانی اساس کشی.. پول... لوازم خونه ... انتقالی همسر آینده ... قطع شدن اینترنت .. رسیدگی به وبلاگ ناصریا .. صندوق سرمایه گذاری و خارجی و نتیجش! ... نگرانی عقد و جشن گرفتن و نگرفتن و عروسی و لباس و خرید و بازم پول و ...! جدا این دنیا چقدر خسته کنندس! حال آدم و میگیره! واقعیت اینه...
-
بغض ترانه-۲۵ آذر ماه
یکشنبه 22 آذرماه سال 1388 13:35
بغض ترانه سومین یادبود ناصریا در تهران (کلیک کنید)
-
وقتی تو نباشی..
پنجشنبه 14 آبانماه سال 1388 16:40
تقدیم به بهترینم.. عزیز مسافرم تا تو دستامو گرفتی راهم از دنیا جدا شد توی آغوش تو چشمم به جهانی تازه وا شد بغض من از تو شکست و گریه شعر بیصدا شد تا تو دستامو گرفتی لحظه از شماره افتاد لحظه های از تو موندن زندگی رو یاد من داد با تو برگشتم به دنیا به شروع هر دوی ما از خودم بریده بودم با تو برگشتم به فردا بگو وقتی تو...
-
به راستی فردا زیباست؟
دوشنبه 23 شهریورماه سال 1388 19:49
به راستی فردا زیباست؟ مدتیه زیاد این سوال و از خودم می پرسم و مدام با خودم فکر می کنم که نکنه همه رویاها و خوشیها تنها یه توهم بچه گونه و ساده باشه؟! نکنه یه روزی چشمام رو باز کنم و ببینم باورم شده همه چیزایی که از این و اون شنیدم!.. این که عشق رویاست و خیلی زود همه چی تکراری می شه! اینکه قدر این روزاتون و بدونین...
-
به یادت یا علی.. سکوت می کنم...
چهارشنبه 18 شهریورماه سال 1388 21:45
به یاد ظلمی که بر تو رفته.. به یاد دل دردمندت .. به یاد همه مهربانیها و بزرگواریت.. به یاد آن چه بودی و هستی و خواهی بود.. به یادت یا علی.. سکوت می کنم... یا علی یا علی یا علی.... مرتبط با موضوع: شیعه علی حقیقت گرا یا شخصیت گرا؟!
-
لحظه ها رو می شمرم..
شنبه 7 شهریورماه سال 1388 18:48
امروز صبح رفت سفر.. صبح که چه عرض کنم دم دمای صبح.. ساعت ۳:۴۵ دقیقه دستاشو از سر کوچه برام تکون داد و تو انتهای خیابون گم شد.. قلبم با رفتنش از سینه کنده شد و همه وجودم و غم پر کرد.. باد سردی می وزید و غم تا مغز استخونم رسوخ کرده بود.. نمی دونم چه جوری احساسم ر و بیان کنم فقط می تونم بگم که انگار زمان تو همون لحظه یخ...
-
بدون شرح!
چهارشنبه 4 شهریورماه سال 1388 23:47
-
لعنت به تابستون..
یکشنبه 18 مردادماه سال 1388 20:32
امروز فقط هوا هوای توست.. دلم تنگته مادر.. دوساله که تو کابوس رفتنت خواب به چشمام نیومده.. حتی جرات فکر کردن بهت رو ندارم.. جرات ندارم عکساتو نگاه کنم صدات و گوش بدم حتی یادت بیفتم.. چون قلبم تیر می کشه و دلم می خواد همون لحظه بمیرم اما مادر یادت ناگزیره همیشه با منه همراهمه زخمت زخم دردا و عذابایی که تو چهار سال...
-
خویش را اول مداوا کن کمال این است و بس !!!
چهارشنبه 14 مردادماه سال 1388 14:11
برای تو و خویش چشمانی آرزو می کنم که چراغ ها و نشانه ها را در ظلمات مان ببیند گوشی که صداها و شناسه ها را در بیهوشی مان بشنود برای تو و خویش، روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد وزبانی که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده است سخن بگوئیم. دلتنگی های آدمی را باد...
-
برای پسرم که امروز بیگناه سیلی خورد - از عبدالجبار کاکایی
شنبه 27 تیرماه سال 1388 03:21
این همه سال شعر خواندم و ترانه نوشتم .. برای جنگی که بود برای تن های تکیده در لباسهای خاکستری برای آرامش مادرانم در آوار بمب برای هیجان پدرانم در آشوب مرگ.. این همه سال شعر خواندم و ترانه نوشتم برای آفتابی که بی نیاز از دلیل بود. . از جنگ که برگشتم پیراهن خاکستریم را آویختم به دیوار خاطرات و به زندگی با مردمی سلام...
-
وقتی می یای ..
جمعه 19 تیرماه سال 1388 01:38
وقتی می یای صدای پات از همه جاده ها میاد انگار نه از یه شهر دور که از همه دنیا میاد تا وقتی که در وا میشه لحظه دیدن میرسه هر چی که جادس رو زمین به سینه من می رسه ای که تویی همه کسم، بی تو میگیره نفسم، اگه تو رو داشته باشم، به هرچی میخوام می رسم به هر چی میخوام می رسم وقتی تو نیستی قلبمو واسه کی تکرار بکنم ؟ گلهای...
-
نیست فریاد رسی ..
شنبه 6 تیرماه سال 1388 18:10
همه جا فریاد است همه جا بیداد است نیست فریاد رسی ،نیست کسی بانگی از دور به گوش آید لیک نیست جز بانگ به هم بستن بند قفسی مرگ یا زیستن ، این پرسش تلخ مانده بی پاسخ و لبها لبریز رفتن اما نرسیدن این است حاصل زندگی و جنگ و گریز..
-
۴ تیر ۲۵ ژوئن!
شنبه 6 تیرماه سال 1388 01:57
۴ تیر ۲۵ ژوئن! روز تولد من روز مرگ مایکل جکسون بود! آیا ربطی به هم دارن؟!
-
باید امشب بروم ...
سهشنبه 2 تیرماه سال 1388 01:13
باید امشب بروم ... من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم حرفی از جنس زمان نشنیدم هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت من به اندازه یک ابر دلم میگیرد وقتی از پنجره می بینم حوری دختر بالغ همسایه پای کمیابترین نارون روی زمین فقه می خواند...
-
عشق است!
شنبه 30 خردادماه سال 1388 13:52
بی تفاوتم.. بی تفاوت تر از همیشه.. چه شجاعن کسایی که هنوز امیدی به تغییر دارن ! برای من دیگه چندان فرقی نمی کنه.. امیدوارم هر کس می تونه به همنوعش کمک کنه و دست کسی رو بگیره خدا کمکش کنه. باید یاد بگیریم صبور باشیم امیدوار و کمی هم محکم !...شاید! می خوام دیگه هیچی نگم و فقط نگاه کنم! عین یه مجسمه! راستی مجسمه ها رو تو...
-
یاد یار مهربان آید همی..
یکشنبه 24 خردادماه سال 1388 03:03
سلام سید. حال و احوالت چطوره؟ امیدوارم مثل ما نباشی نا امید و پژمرده.. امروز خیلی خبرا ازت شنیدم از خودت از کسایی که به عشقت فریاد زدن گریه کردن غصه خوردن و... گاهی عدالت میون نفسای باد هم گم می شه.. امروز یه موج دیگه موج سبز تو رو بلعید و یه دنیا امید و آرزوی اونایی که رو موج امید تو سوار بودن رو با خودش برد.. موج...
-
چرا موسوی؟
سهشنبه 12 خردادماه سال 1388 20:19
تحریم انتخابات رای به ناخدای ... است! این روزها بحث انتخابات یکی از مهمترین و داغترین مباحث روز می باشد. هر ایرانی وطن پرست که به سرنوشت خود و کشور خود حساس است به دنبال راه چاره ای می گردد برای نجات از وضعیت کنونی و همچنین راهنمایی و متمایل کردن دیگران به سمتی که به نظرش درست می آید. کاندیداهای ریاست جمهوری هر کدام...
-
عشق لالایی بارون تو شباس..
جمعه 25 اردیبهشتماه سال 1388 03:38
مدتها بود منتظرش بودم... اونی که با نگاش دلم نرم بشه و پشتم گرم... چقدر منتظرت بودم عزیزم ... حالا که داری میای هم پشتم گرمه و هم دلم نرم.. احساس عجیبی دارم انگار تا حالا عاشق نشده بودم! نمی دونم به چی می گن عشق اما اسم این احساسی که دارم هرچی می خواد باشه باشه من می پرستمش.. نمی دونم چی تو این دنیا زیباتر از لبخند تو...
-
عجیب ترین مجسمه های خیابانی جهان
سهشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1388 00:58
برای دیدن باقی عکسها به ادامه مطلب بروید.
-
؟!
شنبه 12 اردیبهشتماه سال 1388 23:36
چیه نگاه داره؟! خوب حرفی ندارم بزنم مگه زوره؟؟ اصلا نطقم کور شده عجیب! نه اینجا می تونم چیزی بنویسم نه تو وبلاگ ناصریا ! خوب فعلا ما رفتیم اینام گفتم که لال از دنیا نرم!
-
نقاشی های ایمان ملکی
جمعه 4 اردیبهشتماه سال 1388 16:06
ایمان ملکی در بیستم اسفندماه 1354 در تهران متولد شد و از دوران کودکی علاقه زیادی به نقاشی داشت. از 15 سالگی فراگیری نقاشی را تحت نظر اولین و تنها معلم خود استاد مرتضی کاتوزیان - که بزرگترین نقاش واقعگرای ایران است - آغاز نمود. در سال 1374 وارد دانشگاه هنر شد و چهار سال بعد در رشته گرافیک از این دانشگاه فارغ از تحصیل...
-
نصایح زرتشت به پسرش
پنجشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1388 20:55
نصایح زرتشت به پسرش آنچه را گذشته است فراموش کن و ازآنچه نرسیده است رنج و اندوه مبر قبل از جواب دادن فکر کن هیچکس را تمسخر مکن نه به راست و نه به دروغ قسم مخور خود برای خود، زن انتخاب کن به شرر و دشمنی کسی راضی مشو تا حدی که می توانی، از مال خود داد و دهش نما کسی را فریب مده تا دردمندنشوی از هرکس و هرچیز مطمئن مباش...
-
آیا شما یک آدم عادی هستید ؟؟!!
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 06:10
به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روانپزشک پرسیدم شما چطور میفهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟ روانپزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب میکنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمارمیگذاریم و از او میخواهیم که وان را خالى کند. من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید...
-
تا چه حد فضول هستید؟
شنبه 10 اسفندماه سال 1387 21:02
. تست روانشناسی در مورد فضولی!!! اگرچه کنجکاوى همیشه یک صفت پسندیده محسوب مى شود اما اگر ازحد متعارف خود خارج شود دیگر آن قدرها هم پسندیده نخواهدبود. شما معمولاً با دوستان فضولتان چکارمى کنید؟ بدون تردید سعى مى کنید هرطورشده آنها را از سرخودتان بازکنید، درست است؟ اما آیا مى دانید خود شما چقدر دچار این مشکل هستید؟ تست...
-
دلایل چاقی افراد و انواع روشهای لاغری
شنبه 21 دیماه سال 1387 20:35
علم بشر با تمام یافته هایش به مثابه نوزادی نسبت به اسرار هستی بوده و دریایی از پاسخ های نیافته در باب امراض، عمل جذب و دفع، واکنش های گوناگون و بروز حالات روحی و روانی بدن انسان را در پیش روی خود دارد. هنوز منشأ ژل های نهفته ای که یکباره از خود علائمی را بروز می دهند و برخی علت تجمع چربی و افزایش موضعی و کلی آن در بدن...
-
کدام انتخاب صحیح است؟
دوشنبه 16 دیماه سال 1387 14:54
یک تاجر آمریکایى نزدیک یک روستاى مکزیکى ایستاده بود که یک قایق کوچک ماهیگیرى از بغلش رد شد که توش چند تا ماهى بود! از مکزیکى پرسید: چقدر طول کشید که این چند تارو بگیرى؟ مکزیکى: مدت خیلى کمى ! آمریکایى: پس چرا بیشتر صبر نکردى تا بیشتر ماهى گیرت بیاد؟ مکزیکى: چون همین تعداد هم براى سیر کردن خانوادهام کافیه ! آمریکایى:...